او دختری نوزده ساله با چهره ای مهربان و چشمانی به رنگ ارغوانی بود که بافت همیشگی موهایش او را زیباتر جلوه می داد،لباس پوشیده و ساده ای به تن داشت و با شوق،ریوما را تشویق می کرد. یعنی او واقعا ساو بود؟؟یعنی ساو آن جا بود؟؟

×××

دیدن ساو برای ریوما بعد از سه ماه باور نکردنی بود،این سه ماه برایش مانند سه سال گذشته بود و حالا برایش دیدن لیلی زیبایش،معجزه ای بیش نبود

ساو پی در پی اسم ریوما را با عشق بر زبان می آورد و او را مشتاقانه،تشویق می کرد. ریوما لبخندی از روی رضایت بر لبش نشست؛یعنی ساو هنوز به عشق او ایمان داشت؟؟یعنی او از کوین بدش می آمد؟؟یا همه ی این تشویق ها از روی ترحم نسبت به ریوما بود؟؟

×××

نگاه ساو به چشمان طلایی ریوما که از آن پایین به او زل زده بود،افتاد،تپش قلبش شدت گرفت و بی اختیار به او گفت:

-توتونستی

ریوما اولین بار بود که از تشویق های دیگران به ذوق می آمد،کاش به قدری قدرت داشت که فریاد بزند و از آن ها تشکر کند،اما او آن موقع هم به زور روی پاهایش ایستاده بود،مسئله خستگی نبود،قلبش خیلی درد می کرد و تیر می کشید و با ضربه ها و تکنیک های جدید کوین که به قلبش زده بود،کافی بود انگشتانش را روی قفسه سینه اش بگزارد تا درد وحشتناکی را در قلبش احساس کند،حس می کرد ضربانش هی کند تر و کند تر می شوند،با این که یک دانشجوی پزشکی بود و خیلی از چیزها را می دانست اما بی احتیاطی می کرد،او می دانست که نباید به قلبش فشار بیاورد،می دانست که نباید افسردگی های شدید را تحمل کند؛اما او محل نمی داد،چون از طرفی هم می دانست که نباید هیچ گاه به دشمن زنگیش ببازد،می دانست که باید تا آخرین نفس برای رسیدن به هدف و عشقش تلاش کند،او همه ی این ها را می دانست و همیشه روی این موارد حساس بود

شدت درد بالا رفته بود،پاهایش سست و بی اراده شده بودند،دیگر برایش مهم نبود چه اتفاقی قرار است بیفتد

در آن لحظه مرگ را در تک تک سلولش احساس می کرد،شاید این آخرین بازی عمرش بود.


درست بعد از چند لحظه،جمعیت استادیوم با صحنه ای ناگوار و دردناک روبرو شدند،در حالی همه آن ها در حال شادی و تشویق کردن بودند،ریوما بی هوش روی زمین افتاده بود


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گمنام تیلدا رایانه سایت مرجع دانلود پایان نامه - تحقیق - پروژه مردم جنوب باربری در زعفرانیه کار افريني دانشگاه ازاد اسلامي مشهد حکيم زين العابدين عسکري لشت نشايي گيلاني آموزش اکستنشن مو > مژه وبلاگ شخصی اسماعیل اقبال کابینت استیل صنعتی