دست دیگرش را به سمت ساو دراز کرد و گفت:

مادا مادا دانه 

ساو هم دست ریوما رو گرفت و بلند شد نگاه ریوما به صورت ساو افتاد دیگه نمی تونست خنده اش رو بگیره . با داد بلندی ببخشیدی گفت و به سمت سرویس های بهداشتی دوید ساو از رفتار ریوما هنوز توی شک بود که مربی دستش رو روی شونه های ساو گذاشت و گفت :بازی بدی نبوداما ساو چرا انقدر سرخ شدی ؟یعنی وقتی تحت فشاری لپات سرخ میشن ؟ یا

ساو سریع دست شو روی گونه هاش ذاشت و به سمت سرویس بهداشتی دوید {زنونه مردونه جداست جهت اطلاع }

به چهره اش توی آینه نگاه کرد تقریبا مثل لبو شده بود از قیافش خنده اش گرفت اما ریوما چرا اون طوری رفت ؟هنوز توی شک بود که صدای زنگ استراحت به صدا در آمد،ساو سریع آبی به صورتش زد و نفس عمیقی کشید و به سمت حیاط حرکت کردریوما وارد سالن شد تا وسایلش رو برداره فقط مربی و ریوما در سالن بودن 

مربی: دوران راهنمایی رو به یاد داری؟

ریوما:بله چطور مگه ؟

مربی: خوبه . اما یه سوال کسی به اسم اویشی داشتید درسته ؟

ریوما : درسته خوب مگه چه اتفاقی افتاده ؟

مربی : اونم مثل شما رشته ی پزشکی رو انتخاب کرد . اون الان یک پزشک خیلی خوب و معروف شده 

ریوما :اون رو که خودم می دونم 

مربی :امروز میاد اینجا برای مصاحبه 

ریوما :واقعا ؟؟

مربی :اره و اگه شانس داشته باشم میتونم ایشون رو ببینم 

ریوما :شانس؟

مربی:اره خیلیا دوست دارند با اویشی حرف بزنند 

ریوما :خوب این چه ربطی به من داره ؟

مربی :ربط داره تو باید به وقت ملاقات برای من بگیری

ریوما :چرا من ؟

مربی :چون  تو راحت میتونی یه وقت ملاقات بگیری  

ریوما : یعنی فقط باید براتون یه وقت ملاقات بگیرم ؟باشه 

و از سالن خارج شد.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

شرکت سهامی پیشتازان عمران و آبادانی همت Kristi bts ارائه انواع کتاب تلخ و شیرین حقوق جزا و جرم شناسی لوله کاروگیت فالن گيم Be successful in your life چيزي شبيه سكوت....